بچه ها همه مشغول به کارند و هرکس به یه طریقی داره به نمایشگاه کمک میکنه اینجا دیگه واقعا شبیه یه دانشکده معماری شده و اعتراض های گروه فیزیک هم بجه ها رو دلسرد نمی کنه خوب فکر کنم عکسا بیشتر از حرف های من حال و هوا رو بگه 
دخترا وپسرا همه و همه... 
تابلویی که از طراحی حسین شروع میشه و با کاموای دست بچه ها شکل می گیره 
و خستگی کار... 
و شیطنت پسرا و قصه ی موش و ترسوندن دخترها و البته دخترایی که مثل شیر وایسادن (البته اینجا نشستن ) 
و تعدادی از بچه های 90 یا همون سال بالایی ها که گفتن حتما زیر این عکس بنویسم "نودی های فعال"! 
و فعلا ورود ممنوع که ...مشغول کارند و پیشاپیش از همکاری همسایگان عزیز متشکرند 
و تلاش ها برای برپایی سازه ورودی... 
و بازهم کار بی وقفه... 
و شب مانی پسرها... خوب دخترا تا ساعت 9 بیشتر اجازه حضور نداشتن و به ناچار ادامه کار رو به پسرها واگذار کردن... حدودای ساعت 9 بود که با خانم مهندس محسنی گفتیم نکنه بچه ها گرسنه باشند وتصمیم گرفتیم بریم ملاقه!!! نگهبانی موقع ورود گفت دخترا رو راه نمیدیم!!! و این یعنی هنوز جوونیم   نمی دونم بچه ها از دیدن ما بیشتر خوشحال شدن یا سوپ و کشک بادمجون، ولی به هر دلیل دیدن پویایی و شعفشون برام لذت بخشه... این دو روز کلی خاطرات قدیم برام زنده شد ولحظه لحظه باهاشون در این شادی شریک بودم! 
وصبح فردا و به ثمر نشستن این همه تلاش... 
افتتاحیه حدود ساعت 12 با حضور پنج تن از اساتید: دکتر خاقانی به عنوان مدیر گروه معماری ریسمان ورودی رو قیچی کردند و نمایشگاه به طور رسمی افتتاح شد 
و عکس دسته جمعی... 
و ایده ای نو: سفره هفت سین معلق 
و یک ایده خوب دیگه برای سفره هفت سین در طبقه بالا... 
انگار نوروز در راهه... پیشاپیش عیدتون مبارک   |